موسیقی ملی ایران
موسیقی ملی ایران
گذری بر موسیقی فاخر ایرانی و دماوند موسیقی ایران استاد محمدرضا شجریان 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسیقی ملی ایران و آدرس ali-bayat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

تاریخ موسیقی ایران

 

حاج قربان سلیمانی (۱۲۹۹۳۰ دی ۱۳۸۶)، بخشی و نوازنده دوتار و خواننده موسیقی محلی شمال خراسان بود.

حاج قربان در علی‌آباد قوچان به دنیا آمد. او زیر نظر پدرش کربلایی رمضان، که خود از دوتارنوازان مشهور شمال خراسان بود، نواختن دوتار را آموخت و بعد از مرگ پدرش از بخشی‌های شمال خراسان همچون خان‌محمد، عِوَض (عیوض) و غلامحسین تعلیم گرفت.

حاج‌قربان به سه زبان ترکی، کردی و فارسی آواز می‌خواند.

وی در سال ۱۳۴۵ به دلیل توصیهٔ یکی از متشرعین، دست از موسیقی کشید؛ ولی در سال ۱۳۶۲، دوباره نواختن را آغاز کرد.

حاج قربان در کنسرت‌هایی در ایران و خارج از ایران شرکت کرد و یک آلبوم از آثار او منتشر شد. وی همچنین به کشورهای بسیاری مانند پرو، هلند، تونس، ترکیه، بلژیک، انگلستان، سوئیس، کلمبیا، اکوادور، پاناما، فرانسه و چند شهر آمریکا نیز سفر کرد.

از جمله افتخارات وی می‌توان به کسب مقام اول جشنوارهٔ موسیقی لیون فرانسه و همچنین احراز مقام ستارهٔ جشنواره اوینیون فرانسه اشاره کرد. وی ده‌ها اجرای دوتارنوازی در کنسرت‌های موسیقی کشورهای اروپایی، آسیایی و امریکا داشت.

حاج قربان در داخل کشور هم مقام‌های برتر جشنوارهٔ موسیقی فجر ایران بین سال‌های ۶۹ تا ۷۱ را به دست آورد و دوازده دورهٔ متوالی داور ثابت جشنواره‌های موسیقی مقامی کشور بود. همچنین وی نشان درجهٔ دو فرهنگ و هنر را نیز از محمد خاتمی رییس جمهور وقت، دریافت کرد.

او در آلبوم شب، سکوت، کویر، با شجریان همکاری کرد.

 

حاج قربان در سال ۱۳۸۵، دوتار خود را به پسرش علیرضا سلیمانی هدیه داده با موسیقی وداع گفت.وی یک سال بعد درگذشت و در قوچان به خاک سپرده شد.

صفار هرندی، محمدرضا شجریان، محمد حسین احمدی (مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد وقت)، عثمان محمدپرست در پیام‌های جداگانه به خانواده وی و جامعه موسیقی پیام تسلیت فرستادند. محمد حق‌گو (نوازندهٔ دوتار و مدرس دانشگاه) با ابراز تاسف از درگذشت استاد دوتار خراسان، حاج‌قربان سلیمانی با بیان این مطلب افزود: مرگ امثال حاج‌قربان واقعا اسباب تاسف است.

 


 

خاطراتی از ابراهیم عماد در رابطه با حاج قربان (مشاور حقوقی اقتصادی بین المللی در امور برنامه ریزی استراتژیک توسعه – پاریس فرانسه)

در سال 1379 (2000) در آخرین روزی که در فرانسه (پس از اجرای سی روز برنامه در شهرهای مختلف) در پاریس باتفاق علیرضا (فرزندشان)، هیبت اله (نوه شان) و استاد علی غلامرضائی معروف به علی آلماجقی در خونه ما بودند و تمام وسایلهاشون را جمع و جور و آماده برای رفتن به فرودگاه اورلی بودیم، که یکی از دوستان من که پزشک هستند و در طول اقامت، ایشان خدمات زیادی را به حاج آقا ارائه دادند، رو بطرف استاد حاج قربان نموده و مبلغ هزار فرانک جلوی ایشان گذاشتند و از ایشان خواستند که در سفر بعدی شان به پاریس، برای فرزندشان که علاقه وافری به موسیقی دارد و پیانو مینوازد یک دوتار بیاورند.

استاد حاج قربان، نیم نگاهی عمیق به ایشان نموده و هزار فرانک را به ایشان برگردانده، و خطاب به نوه شان (هیبت اله) فرمودند هیبت اله برو اون دوتار اصلی خودم را که در اطاق با وسایلها گذاشته ام بیار.

 

هیبت اله تار مخصوص حاج قربان را آورده و حاج آقا آنرا دو دستی تقدیم دوست پزشکم نمود و به ایشان گفت من اونروزی که بدعوت شما به اتفاق ابراهیم (من) به خونتون آمدم، پیانو پسرتون رو دیدم و عشق به موسیقی را در کلام و اعماق چشمهای ایشان دیده و نیز گفتم «در خونه ای که در آن موسیقی نباشد زندگی مفهمومی ندارد» و این «دوتار» هدیه بسیار کوچکی در قبال عشق ایشان به موسیقی است، با نوشتن جمله ای و امضای آن برسم یادگار بر روی آن، اظهار داشتند، امیدوارم مورد قبول حق افتد.

در این لحظه دیدم که اشک در چشمان فرزندشان (علیرضا سلیمانی) جمع شده و من نیز در حالیکه هم همین حالت را داشته و بغض گلویم را میفشرد ، خونه را به مقصد فرودگاه با دو ماشین ترک نموده و حاج قربان با عذرخواهی با بیان «ابراهیم جان» ( همیشه ایشان مرا همچون پدری مهربان به اسم کوچک صدا میزدند)، من برای توصیه بیشتر به دوست پزشکت در ارتباط با پسرشان و موسیقی با اتوموبیل ایشان میروم و فرزندشان (علیرضا سلیمانی) و دیگران در اتوموبیل من بودند، در مسیر راه علیرضا مدام به آرامی اشک میریخت، علت را جویا شده، ایشان گفت، ابراهیم، گریه ام برای کاریست که حاجی قربان (پدرم) در ارتباط با بخشیدن تار اصلی خودش به پسر آقای دکتر کرد و با توجه به سالیان سال همراهی پدرم در داخل و خارج کشور، برای من درس جدیدی بود. علیرضا ادامه داد که بیش از بیست سال است که حاجی قربان این دو تار را از همه دوتارهای دیگرش بیشتر دوست داشت و حتی میتونم بگم آنرا بیشتر از من که تنها پسرش هستم دوست داشت و انیس و مونسش بود، هیچکس حتی من حق دست زدن به این دوتار را نداشتم، من در تعجبم که حاجی قربان چگونه توانست از این دوتارش که بیشتر از من و نوه هایش دوست داشت جدا شود!!!؟؟؟ و …….

در فرودگاه، در لحظه ترک خاک فرانسه، در جلوی گیشه گذرنامه، که برای من لحظه ای بسیار دشوار بود، حاج قربان اشک ریزان سردر گوش من نهاده و فرمودند حلالی میخواهم و حلالم کن، شاید دیگر …..

آری، از آن زمان تا سال 2005 که بعد از 15 سال به مشهد (محل سکونت قبلی) و قوچان (محل تولدم) میامدم، برای دیدارشان به علی آباد رفتم و ایشان مجددا در قالب سخن و شعر و موسیقی از ظلم هائی که توسط مسئولین مربوطه (علی الخصوص عدم اجازه برای اجرای برنامه در خارج از کشور !!!؟؟؟) پس از برگشتشان از فرانسه در سال 2000 بر ایشان روا داشته بودند، برایم سخن بسیار «گاهی اشکریزان» گفتند.

این آخرین دیدارم با این استاد عاشق عارف همیشه جاویدان، نوازنده و خواننده آهنگهای کرمانجی، ترکی و فارسی محلی، بود، ولی یاد و خاطره هایش هرگز فراموشم نشده و نخواهد شد و در اخرین سفرم نیز مجددا بدیدار فرزندشان و ابراز تسلیت حضوری در علی آباد رفتم و در سفرهای بعدی یقننا اینکار را خواهم کرد.

چنانچه حق یاری نماید خاطرات یکماه در خدمت ایشان بودن در پاریس را که یکایک آنها برای جویندگان راه حق و عشق به او، و این حقیر، درس بزرگی از انسان بودن و انسان زیستن و انسانی اندیشیدن برای شناخت « حق = او» بوده و خواهد بود، برشته تحلیل در خواهم آورد.

 


 

قسمتی از زندگی پیر چنگی

حاج قربان مرد اجراهای زنده بود و موسیقی‌اش در شرایط زمان و مكان شكل می‌گرفت. ضبط موسیقی جایگاهی در نوآوری و خلاقیت فرهنگ چندهزار ساله‌ی او نداشت. اگر بحر طویلی را در مدح پیامبر اكرم(ص) امروز در تهران می خواند، با نمونه‌ای كه فردا در مشهد بخواند، بسیار متفاوت بود. حتی پیش‌بینی این‌ كه چه روزی و در چه مكانی، چه قطعه‌ای بنوازد و بخواند، برای‌اش ممكن نبود. پیش از اجرای آخرین برنامه‌اش در فرهنگ‌سرای نیاوران، از وی می‌خواهم «باش لرحسین» بنوازد. حاجی به صحنه می‌رود، اما آواز دیگری می‌نوازد. پاسخ او در عوض پرسش گله‌مندانه‌ام این است: «وقتی روی صحنه می‌روم، آن‌جا معلوم می‌شود كه چه چیزی باید بنوازم». درواقع این ویژگی منحصر به فرد موسیقی شرقی است كه تجلی اصلی آن، هنگام بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی رخ می‌دهد. در این شیوه‌ی بیانی، خبری از اركستراسیون و پلی‌فونی آن‌چنانی نیست، درعوض جوهر كار به قدری جذاب و مؤثر است كه تقریباً هر شنونده‌ای ولو بیگانه با این جنس موسیقی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

زمستان 81 در جشنواره موسیقی نواحی کرمان به عنوان داور به نوازندگان جوان نمره می دهد. یکی از داوران بخش محلی متوجه می شود حاجی پس از اجرای هر کدام از جوان ها روی برگه مربوطه می نویسد عالی. متعجب می شود و پس از پایان رقابت ها می پرسدحاجی شما که همه را عالی زدی. پس این چه جور نمره دادنی است؟ حاجی بدون درنگ و با آرامش همیشگی اش می گوید: همین که این جوانان ساز محل خود را به دست گرفته اند و سنت پدرانشان را حفظ می کنند، کارشان عالی است. دیگر نیازی ندارند که من نمره بدهم!

مخاطبانش فقط آدم ها نبودند. دیگر جانداران هم بنا به اقتضای طبیعت شان صدای دوتارش را می طلبیدند. می گفت "هر بار که لب بالکن می نشینم و دوتار می زنم، گنجشکی می آید و روی دسته سازم می نشیند. من که می نوازم، او هم می خواند و وقتی از ساز زدن باز می ایستم، گنجشک خاموش می شود و نگاهم می کند که: بنواز ! "

اعطای نشان ریاست جمهوری در زمان خاتمی از خاطرات شیرین اوست. این نشان که در کاخ سعد آباد به وی اعطا شد، برایش جایگاه ویژه ای داشت و با چهره ای شادان می گفت "آقای خاتمی خودش جایزه را به دستم داد."  او تنها موسیقیدان بومی ایران بود که این نشان را دریافت کرده است.

موسیقی‌های نواحی ایران، علی‌رغم ظاهری ساده، به لحاظ فنی پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های خاصی دارند. منتهی این ظرافت‌ها همیشه در خدمت تقویت بیان موسیقی است، نه سخت كردن درك آن و به همین دلیل، موسیقیدانان مربوطه نیز خصلت‌هایی مشابه موسیقی‌شان می‌یابند. انسان‌هایی بی‌آلایش و در عین حال پررمز و راز كه محافظه‌كاری شهری‌ها را ندارند و صراحت لهجه‌ی آن‌ها درست به شفافی موسیقی‌شان می‌ماند. درنتیجه خنیاگر نواحی خیلی راحت‌تر و سریع‌تر نسبت به موسیقی‌دان شهری در برابر نامیزانی و ناكوكی زمانه واكنش نشان می‌دهد. ده سال پیش در مراسم پایانی جشنواره موسیقی فجر نمونه‌ای از این واكنش را دیدیم. آخرین برنامه مربوط به ایران بود و حاضران در انتظار بودند كه چه كسی قرار است بار موسیقی‌مان را بر دوش بكشد. سرانجام پرده به كنار می‌رود و شش نفر تار به دست وارد صحنه می‌شوند، ادای احترام و سپس آغاز به كوك سازها، پنج دقیقه، ده دقیقه، پانزده دقیقه، بیست دقیقه و… ، حاضرین كلافه شده و به همهمه می‌افتند. كسی را یارای اعتراض نیست، نه مسئولان و نه نخبگان موسیقی. جمعیت از اینکه کوک کردن تارهای یک گروه اسم و رسم دار خیلی طول کشیده است، به ستوه آمده اند. حسین علیزاده و تنی دیگر از نام آوران موسیقی ایران در ردیف جلو سر به زیر نشسته اند. همین چند دقیقه پیش بود که رامیز قلی اف بی امان تار آذری اش را به خروش آورده بود و در نیمه های راه با آنکه یکی از سیم های پاره شده تار در تلاءلو نور چراغ های تالار چپ و راست می رفت، از نواختن باز نمانده بود و این به شرمندگی حاضران می افزود که هموطنان شان 20 دقیقه به کوک تار مشغول اند و شنوندگان را کلافه کرده اند. حاج قربان با لباس محلی اش از ردیف میانی تالار به پا خاست و اعتراض کنان از مجلس خارج شد. کلام اش مفهوم نبود ولی اشاره دست اش به سمت نوازندگان و چهره برافروخته اش حکایت ها داشت. او می توانست همانند سایرین، دندان روی جگر بگذارد و محافظه کاری بکند و به اصطلاح ملاحظه همکاران موسیقی دستگاهی اش را بنماید ولی نکرد. نخواست به خودش دروغ بگوید. دلش از وضع موجود به درد آمده بود. پس حرف دل را بر دست و زبان جاری کرد.

چندان در قید و بند ملاحظات و محاسبات رایج آدم‌های شهری نیست. دقایقی پیش از تازه‌ترین اجرای صحنه‌اش در فرهنگ‌سرای نیاوران (اردیبهشت 1382)، زیر درختی نشسته و سیگار دود می‌كند. به او می‌گویم حاجی شما نباید سیگار بكشی، الان وقت اجرای برنامه تان است؛ با قیافه‌ای كه نه به جدی می‌ماند و نه به شوخی، می‌گوید: «اگر سیگار نكشم كه صدایم درنمی‌آید». غرض تبلیغ دود و دخانیات نیست، بلكه جسارت و پختگی هنرمند هشتاد ساله است كه به جوانب و حواشی نمی‌اندیشد.

بهار 82 فرهنگسرای نیاوران، جشنواره دوتار نوازان، در محوطه سرسبز فرهنگسرا با پسرش علیرضا نشسته است. از سالن آمدند و گفتند حاجی نوبت اجرای شماست. اما دیر هنگام بود. صدای اذان از لابلای درختان فرهنگسرا شنیده می شد. در حالی که آستین هایش را بالا می زد، گفت "الان وقت نماز است. بگذارید بعد"  و رفت تا وضو بگیرد.  او از معدود و شاید تنها موسیقیدانی بود که تظاهر به دینداری می کرد. هر چه بود خودش بود، چه در خانه اش علی آباد قوچان و چه در تالارهای شهر تهران. اهالی موسیقی ایران به طور معمول تظاهر به دین نمی کنند. هر موسیقیدان دیگری اگر جای حاج قربان بود، برنامه اش را اجرا می کرد و احتمالاً نمازش را به منزل می برد. ولی این مناسبات به کار حاجی نمی آمد. او با دلش، با سازش، با مردمش و با خدایش یکی بود. روحش شاد و یادش گرامی باد.

 در نگارش این مطلب از گفته ها و نوشته های عزیزان دیگری استفاده کردم که ذکر نامشان کمترین مرتبه سپاسگزاری است، مهدی لطفی، محمدرضا رستمی، مینو صابری، محسن شهرنازدار و پیمان بزرگ نیا. این مطلب در واقع گزیده ای از نوشته های پیشین با اضافه هایی از دوستان است که روز یکشنبه 7 بهمن 86 در مجله شهروند امروز شماره 35 چاپ شد.

 


 

دانلود تک آهنگ

مقام نوایی

مقام شاه خطایی زارنجی

بحر طویل

مقام زاهد عیبت مگین

مقام لاراباشی

آهنگ بسیار زیبا و دلنشین گوزل

آهنگ یا مصطفی مدد

آهنگ گل صنوبر

دوتار نوازی حاج قربان در آلبوم شب سکوت کویر استاد شجریان

مقام گریلی با دوتار حاج قربان سلیمانی

مقام جعفر قلی

 

شرح حال و زندگی استاد حاج قربان سلیمانی ( تصویری )

شر حال و زندگی ( فایل شماره 1 )

شرح حال و زندگی ( فایل شماره 2)

شرح حال و زندگی ( فایل شماره 3)

شرح حال و زندگی ( فایل شماره 4 )

 

آخرین صدای استاد حاج قربان سلیمانی

دانلود از اینجا

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

احمد
ساعت22:13---30 بهمن 1391
خدمت تمامی فرهنگ دوستان


بنده خودم ساز حاج قربان را شنیده ام و هم ایشان را از نزدیک ملاقات کرده ام.اکنون که چند سالی است استاد از میان ما رفته اند هر از چند گاهی سر مزار ساده ایشان در علی آباد رفته و از صمیم قلب نور و رحمت را از خداوند برای ایشان از خداوند خواستارم.به هر حال ایشان از بین ما رفته اند .اما می خواهم بگویم در قوچان نوازندگان فرهیخته بزرگ دیگری هم هستند هنوز.اما فرصتی برای مطرح شدن نداشته اند.

یکی از این نوازندگان جناب آقای صابری می باشن.به جرات می توان بکویم که حتی چیزی از حاج قربان کم که ندارند شاید تکنیک تاز ه ای هم دارند.ضمنا ایشان سازنده این ساز آسمانی نیز هستند.

جای همه دوستان واقعا خالی....

شنیدن دوتار نوازی ایشان از نزدیک که روایت بخشی های قدیمی است روح انسان را از زمین جدا می کند.

اگر دوستانی تمایل داشتند بیشتر در این مورد بدانند.به این وبلاگ کوچک سر بزند بد نیست

http://saztarash.blogfa.com/

با تشکر از این نویسنده این وبلاگ زیبا
پاسخ:


احمد
ساعت22:05---30 بهمن 1391
با سلام خدمت تمامی فرهنگ دوستان
بنده خودم ساز حاج قربان را شنیده ام و هم ایشان را از نزدیک ملاقات کرده ام.اکنون که چند سالی است استاد از میان ما رفته اند هر از چند گاهی سر مزار ساده ایشان در علی آباد رفته و از صمیم قلب نور و رحمت را از خداوند برای ایشان از خداوند خواستارم.به هر حال ایشان از بین ما رفته اند .اما می خواهم بگویم در قوچان نوازندگان فرهیخته بزرگ دیگری هم هستند هنوز.اما فرصتی برای مطرح شدن نداشته اند.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

بگذار تا مقابل روی تو بــــــگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريم شوق است در جدايی و جوراست در نظر هــم جـور به که طـاقت شـوقت نــــياوريم ----------------------------------------------- نام : علـی نام خانوادگی: بیـات ساز مورد علاقه : تـار آواز مورد علاقه :ابوعطا ----------------------------------------------- یاری انـدر کس نمی بـینم یـاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد؟ دوستداران را چه شد؟ آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟ خون چکید از شـاخ گل، ابـر بـهاران را چه شد؟ کـس نـمی گویـد کـه یـاری داشـت حـق دوسـتی حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد؟ لعـلی از کـان مـروت بـرنـیامد، سـال هـاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ شهر یاران بود و خـاک مـهربانان این دیـار مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟ گوی توفـیق و کـرامت در مـیان افـکـنـده¬اند کس به مـیدان در نیامد، سواران را چه شد؟ صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عـندلیـبان را چه پـیـش آمـد؟ هَـزاران را چه شـد؟ زهره سازی خوش نمی سازد، مگر عودش بسوخت؟ کــس نـدارد ذوق مــستـی، مـیگـسـاران را چـه شــد؟ حافـظ! اسرار الـهی کـس نـمی دانــد خــمــوش از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟
امکانات وب
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 37470
تعداد مطالب : 187
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ

پایگاه مرکزی اطلاع رسانی گروه انسانهای سبزGPG
Alan Quasha Quadrant
Alan Quasha


Alan Quasha Quadrant
Alan Quasha
دریافت کد لوگو